من به تو دل بستم
من کنارت موندم
من هنوزم تنهام...
تو کجایی...
تنهام...
دوشنبه - ۱۸ فروردین ۱۳۹۳
الإثنين - ٧ جمادي الثانيه ١٤٣٥
Monday - 2014 07 April
برچسبها:
من به تو دل بستم
من کنارت موندم
من هنوزم تنهام...
تو کجایی...
تنهام...
دوشنبه - ۱۸ فروردین ۱۳۹۳
الإثنين - ٧ جمادي الثانيه ١٤٣٥
Monday - 2014 07 April
من بودم اون مردی که تو شبهاش
پیراهن تنهاییش و تن کرد
خیلی سخته
خیلی سخته که هر ثانیه بغض کنی و از ترس اینکه کسی اشک چشاتو ببینه و چشمهای باروونیتُ نظاره کنه نتونی بباری نتونی گـــــریــــــه کنی...
هر شب دلتنگیت به نهایتش برسه و مث یه مرد توو خلوت و تنهایی خودت اشک بریزی و چشاتُ خیس و خونی کنی برای یه عشق پـــاکــــــ
یه عشقی که نمیدونه داری چی میکشی نذاشتی بفهمه داری چه باری رو به دش میکشی یه عشقی که تا دنیا دنیاست بهش پایبندی و هیچ احدی و جز عشق خودت لایق دوست داشتن ندونی
من شاهد نابودی دنیا منم...
یکشنبه - ۱۰ فروردین ۱۳۹۳
الأحد - ٢٨ جمادي الاولي ١٤٣٥
Sunday - 2014 30 March
برام دنیام شدی و دنیای منی
بهم میگی با هم نسبتی نداریم که اینجوری رفتار میکنی باهام...
به من رحم کن من دلم نازکه به حدی که با گریه عاشق شدم...
بغضم شکست و باریدم... مثل آسمان توو همین لحظه,منُ آسمانم باهم باریدیم بغض هایمان را...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سه شنبه - ۵ فروردین ۱۳۹۳
الثلاثاء - ٢٣ جمادي الاولي ١٤٣٥
Tuesday - 2014 25 March
06:40:20 PM
خاطره ها اینجا رقم خورد و رقم میخورد
اولین پست سال 93... سال 92 سال خوب و بدی بود برای من
به انتهای 92 که میرسیدم انگار به انتهای زندگیم نزدیک میشدم... اسفند 92 بد ترین ماه سال های عمرم بود بدترین ماه و سال زندگیم....
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از خیلی وقت های پیش از اولین وبلاگ تا به اینجا عاشقانه ها و عاجزانه ها رو نوشتم و نوشتم نوشتم...
بدون ذره ای غرور بدن ذره ای تکبر
چون از خودمی و برای منی, تو برای منی...
سه شنبه - ۵ فروردین ۱۳۹۳
و من هنوز هم دوستت دارم و عاشقانه هایم را تا ابد برات مینویسم
امضا:میلاد
سحر
دیگه چیزی ازم نمونده دارم تموم میشم دارم کم کم نفسای آخرمه
جوووووووووووووون این عرشیا جووووووووووووون خودت میخوامت بخدا میخوامت میشه برگردی و برگردم
دارم هر روز بیشتر درد میکشم هر روز بیشتر و بیشتر نابود میشم
تورو خد
سحر من...
نازنین من نیلوفر زندگیم...
این ماه رمضون باهم نیستیم... خیلی واسم سخته خیلی خیلی... هر روز و هر روز دارم بیشتر از دست میرم...
اینو بفهم این قدر سنگ دل نباش... نمیدونم اصلا میای اینجا سر میزنی یا نه...
یادته بهم خبر میدادی که بزن ماه عسل رو نگاه کن یادته,یادته ازم میپرسیدی در مورد برنامه ش...
سحر من دارم عذاب میکشم بخدا عذاب میکشم...