نفس نفس نبودتو کم میارم
چه سخته بی هوات نفس کشیدن
جاده های زندگیمو مه گرفته
تو بیا,توبیا تا که من نفس بگیرم
تموم زندگیم تیره و تاره
نمیدونی دلم چه حالی داره
پر از آشوب و حرف بی قراری
ته این قصه پایانی نداره
تقدیم به نیلوفر دلتنگیام
روایتی از "عرشیا"
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: